[ad_1]
در زندگی، مسیر همیشه مهمتر از مقصد است و این موضوع در مورد دنیای سینما هم صدق میکند. درحالیکه بسیاری از فیلمها با یک پایان بهیادماندنی در خاطر مخاطبان باقی میمانند، بعضی از آثار سینمایی، پایان فیلم را همان چند ثانیه اول برملا میکنند تا به ما بگویند مسیری که شخصیتهای داستان طی میکنند، در واقع مهمترین بخش داستان است، و تا وقتی که روند و چالشهای شخصیتها را درک نکرده باشیم، پایانی که در ابتدای فیلم دیدهایم معنا پیدا نخواهد کرد. آثاری که از این روش برای داستانگویی استفاده کردهاند، همچنین به ما نشان میدهند که گاهی داشتن یک داستان قوی و شخصیتهای جذاب برای خلق یک اثر درخشان کافی است و لازم نیست که حتما امید خود را به پایان فیلم ببندیم.
۵- یادگاری (Memento)
- سال انتشار: ۲۰۰۰
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: گای پیرس، کری-ان ماس
- امتیاز کاربران Imdb به فیلم: ۸.۴
- امتیاز کاربران راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
فیلم «یادگاری»، یکی از اولین آثار کریستوفر نولان، فیلمی در ژانر نئو-نوآر هست که چند خط داستانی متفاوت را به غیرخطیترین شکل روایت میکند. این فیلم که از دید مردی که حافظه کوتاهمدت خود را از دست داده روایت میشود، همان حس فراموشی را به مخاطب خود منتقل میکند. در طول فیلم بخشهای مختلف داستان به صورت قطرهچکان در اختیار مخاطب خود قرار میگیرند تا اینکه در یک نقطه به یکدیگر متصل میشوند و مانند پازلی که تمام بخشهای خود بالاخره درکنار یکدیگر قرار گرفتهاند، تصویر نهایی را نمایان میکنند. نکته اینجاست که از همان ابتدا، فیلم پایان خود را به ما نشون داده ولی ما هنوز به این موضوع آگاه نشدهایم؛ تا لحظهای که فیلم را کامل میبینیم.
۴- باشگاه مشتزنی (Fight Club)
- سال انتشار: ۱۹۹۹
- کارگردان: دیوید فینچر
- بازیگران: ادوارد نورتون، برد پیت
- امتیاز کاربران Imdb به فیلم: ۸.۸
- امتیاز کاربران راتن تومیتوز به فیلم: ۷۹ از ۱۰۰
«باشگاه مشتزنی» یکی از محبوبترین فیلمهای تاریخ سینما است. حتی اگر فیلم «باشگاه مشتزنی» را ندیده باشید، حتما در مورد این اثر معروف دیوید فینچر شنیدهاید. فیلمی که ملالآور بودن زندگی در یک نظام اقتصادی تکراری و همچنین عواقب جامعهگریزی را به صورت موازی به تصویر میکشد. این فیلم شروعی شوکه کننده دارد. از همان تیتراژ اول، شخصیت اصلی را میبینیم که اسلحهای در دهانش قرار داده شده و دو ساختمان بزرگ که از مواد منفجره پر شدهاند و پس از انفجار اجنتابناپذیر خود، فرو خواهند ریخت و یک بلوک کامل از شهر را نابود خواهند کرد. از همان ابتدا، پایان فیلم لو رفته است؛ ولی وقتی در طول فیلم، با شخصیتهای داستان، بهخصوص شخصیت تایلر دردن بیشتر آشنا میشویم و کم کم درک عمیقتری از جهانبینی فیلم پیدا میکنیم تصویری که در ابتدای فیلم دیدهایم، معنای کاملا جدیدی به خود میگیرد؛ بهخصوص لحظهای که فیلم، بزرگترین راز خود را برملا میکند، یکی از بهیادماندنیترین آغازها و پایانهای سینما خلق میشود.
۳- مرد ایرلندی (The Irishman)
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، آل پاچینو
- امتیاز کاربران Imdb به فیلم: ۷.۸
- امتیاز کاربران راتن تومیتوز به فیلم: ۹۵ از ۱۰۰
شاید اینکه مارتین اسکورسیزی از همان ابتدای فیلم، پایان فیلم سه ساعته خود را لو بدهد تصمیمی عجیب بهنظر برسد؛ ولی این تصمیم کاملا آگاهانه گرفته شده است. فیلم «مرد ایرلندی» با شخصیت اصلی، فرانک شیران، در خانه سالمندان شروع میشود که داستان زندگی خود را بازگو میکند. حضور فرانک شیران در خانه سالمندان به این معنی است که او همچنان زنده است. برای سه ساعت و نیم آینده، ما به عنوان مخاطب نگرانی اینکه آیا فرانک ممکن است کشته بشود را نداریم و خیالمان راحت است که در هر صورت، او زنده خواهد ماند. ولی این در مورد بقیه شخصیتهای داستان صدق نمیکند و این همان چیزی است که کشش داستان فیلم را به وجود میآورد. فیلم همچنین به صورت زیرپوستی، یکی دیگر از رازهای خودش را خیلی زود برملا میکند. وقتی شیران در مورد یکی از قراردادهای خود صحبت میکند، چهره هوفا برای یک لحظه بر روی صفحه نمایان میشود؛ نشان بر اینکه او هدف شیران بوده است.
۲- تایتانیک (Titanic)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- کارگردان: جیمز کامرون
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کیت وینسلت
- امتیاز کاربران Imdb به فیلم: ۷.۹
- امتیاز کاربران راتن تومیتوز به فیلم: ۸۸ از ۱۰۰
داستان عشق جک و رز در «تایتانیک» مشهورترین داستان دو زوج عاشق در تاریخ سینما است. جیمز کامرون با استفاده از یک واقعهی تلخ تاریخی، قلب بسیاری از مخاطبان سراسر دنیا را در زمان اکران و حتی سالیان سال پس از اکران با خود همراه کرد. داستانی مملو از عشق، مرگ و اشتباهی مرگبار که با اینکه از ابتدا، پایان فیلم را برملا میکند، مسیری که شخصیتها در طول این تراژدی طی میکنند در خاطر مخاطب خود میماند. ابتدای فیلم فقط عاقبت کشتی معروف را نشان نمیدهد، بلکه یک رز مسن را میبینیم که داستان خود را برای چند کاوشگر جوان کنجکاو تعریف میکند. با توجه به حالتی که رز مسن به عکسها نگاه میکند و تنها بودنی که به تصویر کشیده شده، این پیام منتقل میشود که عشق او در نهایت زنده نمانده است. حتی پس از برملا شدن پایان فیلم، ما با اینکه عاقبت جک را میدانیم، باز غرق در داستان میشویم و در کنار شخصیتهای داستان اشک میریزیم.
۱- نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan)
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: تام هنکس، مت دیمون
- امتیاز کاربران Imdb به فیلم: ۸.۶
- امتیاز کاربران راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
استیون اسپیلبرگ در فیلم «نجات سرباز رایان» به قدری در به تصویر کشیدن لحظات وحشتناک جنگ قدرتمند عمل کرده است که بیشتر تماشاگران به کل ابتدای فیلم را فراموش میکنند و تا انتها که دوباره به آن اشاره میشود، آن را به یاد نمیآورند. مخاطبها که مدت زمان زیادی را در هرج و مرج جنگ جهانی دوم فیلم میگذراند، پیام غمانگیز و دردناک ابتدای فیلم را فراموش میکنند و وقتی در پایان فیلم، دوباره با تصویر ابتدای فیلم روبرو میشوند، پیام دردناک فیلم که حالا بخاطر روند داستان عمق پیدا کرده، در ذهن مخاطب خود مینشیند. موضوع فیلم این نیست که آیا سرباز رایان زنده میماند یا نه؛ چون در همان ابتدا فیلم خیال ما را از این موضوع راحت میکند. بلکه موضوع در مورد فداکاریهای تمام شخصیتهای دیگر و پیامدهای جنگ است. نشان دادن تصویر سرباز رایان مسن یکبار در ابتدا و یکبار در انتها درحالی که روبروی قبرستان ایستاده است، نشان بر این است که برملا کردن پایان داستان در ابتدای فیلم نهتنها چیزی را لو نداده، بلکه عمقی به داستان اضافه میکند که به هیچ شکل دیگری نمیتوانست امکان پذیر باشد.
منبع: Startefacts
[ad_2]
منبع:دیجی کالا