اولین داستان درباره رابطهی پدر و پسر که روی من تاثیر گذاشت، داستان ابراهیم بود که بنا بر دستور خدا، آماده شد تا تنها پسر خود را قربانی کند: «او دستان اسحاق را بست و او را روی هیزم گذاشت. سپس دستش را دراز کرد و چاقو را برداشت…» اما کمی بعد این فرزندکشی به دستور خدا متوقف میشود و ابراهیم به جای پسرش یک گوسفند را قربانی میکند. این قرار است پایانی خوش برای داستان باشد، ولی وقتی بچه بودم، حسابی من را ترساند. (نویسندهی این متن بلیک موریسون (Blake Morrison) است.)
در نظر فرویدیها، این رابطه برعکس است، یعنی پسر است که پدر را میکشد. داستانهایی هم که دربارهی پدران هستند خواه ناخواه کمی به عقدهی ادیپ دچار هستند، چون همیشه رسم بر این است که پدر از میدان خارج شود و پسر جایش را بگیرد. ولی زیاد پیش میآید که در ادبیات عشقی کینهتوزانه به پدران ابراز شود؛ بهخاطر پشتسر گذاشتن زندگیای محترمانه، یا بهخاطر سزاوار بودن زندگیای بهتر. گاهی پدران مردی یاغی هستند که ایرادهایشان زیر ذرهبین قرار میگیرد؛ گاهی هم بهخاطر این ایرادها بخشیده میشوند. دختران معمولاً دیدگاهی متفاوت نسبت به پدران دارند. از نویسندگان زنی که دربارهی این موضوع نوشتهاند، میتوان به جکی کی (Jackie Kay)، ایام هومز (AM Homes)، کترین هریسون (Kathryn Harrison) و آمیناتا فورنا (Aminatta Forna) اشاره کرد. ولی وقتی حدود ۳۰ سال پیش خودزیستنامهام را دربارهی پدرم نوشتم، از دید پسری عزادار به این موضوع نگاه کردم.
هیچگاه انتظار نداشتم دربارهی پدرم بنویسم. او پزشکی عمومی در یورکشایر بود که در سن ۷۵ سالگی بر اثر سرطان مرد. من چند دهه سعی کردم از او فرار کنم. ولی تا چند ماه پس از مرگش، تنها چیزی که میتوانستم به آن فکر کنم خودش بود. او شخصیتی گزاف و اعصابخردکن داشت و دربارهاش داستانهای زیادی میشد تعریف کرد، داستانهایی که همهیشان خوشایند نبودند. با نوشتن یک رمان میتوانستم جفتمان را از خجالتزدگی نجات دهم. ولی میخواستم به حقیقت پایبند بمانم و آن موقع فکر میکردم ژانر ناداستان (Nonfiction) با موضوع رابطهی پدر و پسر خلوت است و به آثار بیشتری نیاز دارد. زهی خیال باطل! گاهی نادانی به نفع آدم عمل میکند.
۱. «ارث پدری» اثر فیلیپ راث (Patrimony by Philip Roth)
سال انتشار: ۱۹۹۱
این خودزیستنامهای بود که از قضا قبل از نوشتن کتابم خوانده بودم. این کتاب هم مثل کتاب من دربارهی بیماری است. در این کتاب راث تومور مغزی پدرش هرمن (Herman) را توصیف میکند که در سن ۸۶ سالگی تشخیص داده شد. با اشاره به این اتفاق، داستانی آغاز میشود که غمانگیز و گاهی هم تاریک است (در یک قسمت، او مجبور میشود مدفوع پدرش را تمیز کند)، ولی در کنارش سخاوت و طنازی نیز در آن جاری است. مثلاً در یک قسمت او خاطرهای دربارهی زنی بیوه تعریف میکند که برای هرمن عشوه آمد، غافل از اینکه او هنوز متاهل بود. به گفتهی راث: «اگر نه به مادرم، او هنوز به ازدواجش متعهد بود.» راث در سنین جوانی مجبور شد از پدرش فاصله بگیرد تا بتواند بنویسد، ولی طبق گفتهی خودش شدت «درهمتنیده بودن و تعویضناپذیر بودن» زندگیهایشان ترسناک است، نشان به این نشان که وقتی هرمن بیمار بود، فیلیپ راث مجبور میشود جراحی بایپس اضطراری انجام دهد.
۲. «پدر و پسر» اثر ادموند گاس (Father and Son by Edmund Gosse)
سال انتشار: ۱۹۰۷
این خودزیستنامه بهطور ناشناس در سال ۱۹۰۷ منتشر شد. دلیل ناشناس منتشر شدنش این بود که از هنجارهای ویکتوریایی پیرامون وفاداری به پدر فاصله داشت و برای مخاطب آن زمان شوکهکننده بود. با این حال، این رمان در کمال تعجب مصداقی از خودزیستنامهای «بسیار حقیقی» است. این کتاب دربارهی «تضاد دو روحیهی متفاوت» است. با این حال وقتی گاس پدرش را مردی «بدون عمق، بدون انعطاف، بدون قوهی خیال» توصیف میکند، به نظر میرسد که روحیهی گاس بهتر باشد. در موخره، پسری را میبینیم که در سن ۲۱ سالگی، از نظام پدرسالارانه و مسیحیت بنیادگرایانه فرار میکند «تا زندگی درونیاش را خودش شکل دهد.»
۳. «پدرم و خودم» اثر جی.آر. اکرلی (My Father and Myself by JR Ackerley)
سال انتشار: ۱۹۶۸
این اثر یک سال پس از مرگ نویسندهاش (که در سال ۱۹۶۷ فوت کرد) منتشر شد و برخلاف اثر قبلی بهصورت ناشناس منتشر شد. داستانی که این اثر تعریف میکند ناخوشایند است؛ دربارهی این است که پدر جو چطور بهمدت ۲۰ سال یک خانوادهی پنهان ثانوی داشت: یک معشوقه همراه با سه دختر. این راز از راه یادداشتی مهرومومشده که پس از مرگ پدرش به جا مانده بود، فاش شد: «من نمیخواهم بهانهای بیاورم. من تا جایی که طبیعتم اجازه میداد، وظیفهام را در قبال همه به جا آوردم و امیدوارم که مردم بهطور کلی به نیکی از من یاد کنند.» جو مهربان است و تنها دلخوریای که از پدرش دارد، این است که چرا او را محرم راز خود ندانست، وگرنه او را بابت کاری که کرد مورد شماتت قرار نداد. او در زمینهی صداقت از پدرش پیشی میگیرد و گرایش جنسی خود (همجنسگرایی) و علاقهی اروتیکش به ژرمن شپرد مونثش تولیپ (Tulip) را برملا میکند، سگی که کتاب به او تقدیم شده است.
۴. «روایت بازگشت» اثر هشام مطر (The Return by Hisham Matar)
سال انتشار: ۲۰۱۷
این کتاب دربارهی تلاش بیوقفهی نویسنده در طی سالها برای کشف کردن بلایی است که سر پدرش آمد. پدر او یکی از مخالفان برجستهی رژیم قذافی بود که در لیبی دستیگر و به زندان انداخته شد. این کتاب دربارهی تلاش برای یافتن جواب و به جواب نرسیدن، و همچنین گول خوردن از همه است؛ از اعضای پارلمان بریتانیا گرفته تا پسران قذافی. در آخر کار، مطر تقریباً از ناامید شدن احساس راحتی میکند و میپذیرد که پدرش احتمالاً در یکی از قتلعامهای انجامشده داخل زندانها کشته شد. چیزی که کم نمیشود، عشق او به پدرش و حس افتخاری است که بابت استعداد و تعهدش به او حس میکند.
۵. «نامه به پدر» اثر فرانتس کافکا (Letter to His Father by Franz Kafka)
سال انتشار: ۱۹۱۹
«پدر عزیز، اخیراً از من پرسیدی که چرا از تو میترسم.» کافکا نامهاش به پدرش را اینگونه آغاز میکند و از خود در برابر دیدگاهی که پدرش نسبت به او دارد – «سرد، فاصلهگیر، قدرناشناس» – دفاع میکند. او در اواسط دههی ۳۰ زندگیاش این نامه را نوشت، به این امید که این نامه رابطهی بینشان را بهتر کند، ولی لحن نوشته سر بدرفتاری پدرانه (آسیب روحی، تهدید، تمسخر و استبداد) آنقدر تند و پرحرارت است که اگر پدرش هرمن (Hermann) آن را میخواند احتمالاً رابطهیشان بدتر میشد. برای همین مادر کافکا حاضر نشد این نامه را به پدر تحویل دهد.
۶. «گیرهی پولادین» اثر توماس بلکبرن (A Clip of Steel by Thomas Blackburn)
سال انتشار: ۱۹۶۹
«گیرهی پولادین»، یک «خودزیستنامهی رندانه»، انتشاریافته در سال ۱۹۶۹ است که در آن پدر نویسنده، کشیشی متولد کشور موریس در شرق آفریقا، سعی میکند پسرش را کنترل کند. یکی از راههای کنترل کردن ابزاری است که در عنوان به آن اشاره شده؛ یک دستگاه مکانیکی با دندانههای تیغدار که پدرش توماس را مجبور میکرد آن را شبها، وقتی در مدرسهی شبانهروزی خوابیده بود، به آلت خود ببندد تا جلوی گسیل شبانه را بگیرد.
۷. «ثروت پدرم» اثر مایکل فرین (My Father’s Fortune by Michael Frayn)
سال انتشار: ۲۰۱۰
این اثر خودزیستنامهای دربارهی دوران کودکی است که در قلب آن پدری عجیبوغریب، ولی دوستداشتنی قرار دارد که عاشق کریکت است، در شرکت فروش پنبهی نسوز بهعنوان فروشنده مشغول به کار شده و زنش را در سن کم از دست داده است. لحن فرین دوستانه است. بهجای جریان داشتن نبردی اودیپی بین پدر و پسر، آنها با هم کلکل میکنند. بهجای تلاش برای رسیدن به برتری نسبت به یکدیگر، سربهسر هم میگذارند. یک عالمه شوخی باحال هم در کتاب گنجانده شده است.
۸. «پدران» اثر سم میلر (Fathers by Sam Miller)
سال انتشار: ۲۰۱۷
این داستان دربارهی وفاداری دوگانه است؛ یکی به کارل میلر (Karl Miller)، ویراستار ادبی که همراه با همسرش، جین، سم را بهعنوان یکی از سه پسر خود بزرگ کرد، و دیگری به تونی وایت (Tony White)، پدر بیولوژیکی هیپیمسلکش که روابط آزاد با دیگران داشت و تازه در دوران نوجوانی فهمید که پدرش است. این کتاب تجلیلخاطری جانانه از هردویشان است.
۹. «فقط نادیدهاش بگیر» اثر آلن دیویس (Just Ignore Him by Alan Davis)
سال انتشار: ۲۰۲۰
«فقط نادیدهاش بگیر» خودزیستنامهای عمیق دربارهی مسئلهای تاریک است: سوءاستفاده شدن خبیثانهی دیویس از جانب پدرش پس از مرگ زودهنگام مادرش و همچنین مدارک بیشتری که دربارهی پدوفیل بودن پدرش کشف میکند. این کتاب پر از خشم، ولی در عین حال بامزه است و همچنین جزییات دقیقی از اسکس (Essex) دههی ۷۰ در آن بیان شده است. یکی از فصلهای کتاب به نام دستان («هیچوقت نباید دربارهی این نوازش به کسی چیزی بگی») استادانه است.
۱۰. «پرانگی» اثر چارلی گیلمور (Featherhood by Charlie Gilmour)
سال انتشار: ۲۰۲۰
آخرین عنوان فهرست دربارهی دو چیز است: یکی رابطهی معذبکنندهی گیلمور با هیتکوت ویلیامز (Heathcote Williams)، شاعر و پدری که او را در دوران نوزادی رها کرد؛ دیگری دربارهی یک پرندهی زاغی (Magpie) که گیلمور آن را زیر بال و پر خود میگیرد و در برمونزدی، نزد خودش، برای او خانه میسازد. این خودزیستنامه داستانی نامتعارف و احساسبرانگیز تعریف میکند.
منبع: Guardian