بررسی محصولات

10 کتاب خواندنی از شاهرخ مسکوب؛ نگهبان فرهنگ ایران • دیجی‌کالا مگ

شاهرخ مسکوب


امروز کمتر کسی است که اسم «جستار»، «تک‌نگاری» و «ناداستان» به گوش‌اش نخورده باشد. از مدت‌ها پیش از آن‌که این اصطلاح‌ها بر سر زبان‌ها بیفتند جستارها منتشر می‌شدند. اهل کتاب و مطالعه لذت خواندن کتاب‌های «فضیلت‌های ناچیز» نوشته‌ی ناتالیا گینزبورگ، «اتاقی از آن خود» نوشته‌ی ویرجینیا وولف، «دفترچه‌ی خاطرات و فراموشی» نوشته‌ی محمد قائد، «تماشای رنج دیگران» نوشته‌ی سوزان سانتاگ و «افسون‌زدگی جدید: هویت چهل‌تکه و تفکر سیار» نوشته‌ی داریوش شایگان را به خاطر دارند. در دهه‌ی چهل سرمقاله‌هایی که احمد شاملو در کتاب هفته می‌نوشت، جستارهایی درخشان بودند. در دهه‌ی ۸۰ و ۹۰ شمسی هم جستارهایی خواندنی در مجله‌های حرفه: هنرمند و داستان همشهری منتشر می‌شدند. اما جستارهای – خاطرات، متن‌هایی درباره‌ی شاهنامه، زبان فارسی و نقد ادبی – شاهرخ مسکوب مترجم، محقق، شاهنامه‌پژوه و نویسنده که بخشی از آثار او را تشکیل می‌دهند و در این مطلب قصد داریم معرفی‌شان کنیم فراتر از استانداردهای معمول و مرسوم هستند.

مسکوب روشنفکری بیداردل و یگانه بود که نگاه عمیق‌اش بین او و روزمرگی فاصله می‌انداخت. سبک و سیاق‌اش در نوشتن او را در کنار معدودی از افراد قرار می‌داد که نثری درخشان و قلمی توانا داشتند.

او روز ۲۰ دی ماه سال ۱۲۰۴ در بابل به دنیا آمد. مقطع ابتدایی را در مدرسه‌ی علمیه‌ی تهران به پایان رساند و خواندن آثار مهم ادبی و رمان‌های مشهور را شروع کرد. با آغاز دوران دبیرستان همراه خانواده به اصفهان نقل مکان کرد و روزها و شب‌های خوشی را در نصف جهان گذراند.

شاهرخ نوجوان بعد از پایان مقطع دبیرستان به تهران بازگشت و در مدرسه‌ی حقوق دانشگاه تهران شروع به تحصیل کرد. در کوران سال‌های جوانی در دو چیز ممارست کرد: زبان و تفکر

کارش در ترجمه و تالیف به اساطیر می‌رسید. توجه به اساطیر را تفنن نمی‌دانست. زندگی انسان را در آن می‌دید و تلاش می‌کرد بازگویش کند. حماسه عرصه‌ای بود که امکانات‌اش محدود نبود و آرزوهای انسان را در آن برآورده می‌دید؛ آرزوهایی که در واقعیت برآورده نمی‌شد. نگاه‌اش به شاهنامه شبیه بقیه‌ی اهل فکر و نظر نبود و کتاب‌های «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار» و «سوگ سیاوش» نتیجه‌ی دیدگاه منحصربه‌فردش به این متن است. «سوگ سیاوش» را که داستان شهادت است، نوشت و در «کوی دوست» به حافظ، عرفان و سیر و سلوک ایرانی پرداخت. زبان فارسی در نوشته‌هایش در اوج بود. رمان‌ها، سوگ‌نامه‌ها و جستارهایش به الگویی یگانه در نشر فارسی تبدیل شدند.

۱- مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیارشاهرخ مسکوب

نبرد رستم و اسفندیار یکی از داستان‌های حماسی ایرانی است که در شاهنامه‌ی فردوسی و گشتاسپ‌نامه‌ی دقیقی به آن پرداخته شده ‌است. این داستان یکی از طولانی‌ترین و از لحاظ ادبی یکی از شاخص‌ترین بخش‌های شاهنامه است که رزم بین اسفندیار، شاهزاده‌ی کیانی و رستم پهلوان زابل را روایت می‌کند. فردوسی در توصیف این بخش می‌گوید: بلبلان به سبب مرگ اسفندیار ناله سر می‌دهند.

مسکوب در «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار» که یکی از مهم‌ترین منابع در زمینه‌ی شاهنامه‌پژوهی است و در ابتدای دهه‌ی ۴۰ شمسی منتشر شد با نگاهی تحلیلی داستان شاهنامه را بررسی کرده است. او از اهمیت میراث فردوسی گفته و داستان رستم و اسفندیار را به زبان ساده تعریف کرده است. نویسنده رویارویی دو پهلوان را به تصویر کشیده و از جنبه‌ی فلسفی و روان‌شناسی واکاوی کرده است. او عقیده دارد در این جنگ‌ها برنده‌ای وجود ندارد و تقدیر و سرنوشت در مرگ اسفندیار تایرگذارند.

در بخشی از کتاب «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار» شاهرخ مسکوب که توسط نشر علمی فرهنگی منتشر شده، می‌خوانیم:

«هزار سال از زندگی تلخ و بزرگوار فردوسی می‌گذرد. در تاریخ ناسپاس و سفله پرور ما، بیدادی که بر او رفته است، مانندی ندارد. اثری چون رستم و سهراب، سیاوش، یا رستم و اسفندیار ماندگار است. نه از آن رو که یک‌بار چاودانه ساخته و پرداخته شد. بنایی بلند بی‌گزند از باد و باران و پیوسته همان بود. در این آثار، سخن بر سر آن جوهرهاست که هستی انسان را می‌سازد.»

کتاب مقدمه ای بر رستم و اسفندیار اثر شاهرخ مسکوب

۲- ارمغان مور / جستاری در شاهنامهشاهرخ مسکوب

این اثر جستاری است پنج فصلی – زمان، آفرینش، تاریخ، جهانداری و سخن – درباره‌ی چند مفهوم بنیادی شاهنامه. نویسنده در این فصل‌ها با شرح ساختارهای شاهنامه و فضایی که در آن شاهکار فردوسی نوشته شده امکان درک بهتر شاهنامه را فراهم می‌کند. او تلاش کرده نوشته‌اش را در جایگاه تاریخی خود قرار دهد چون معتقد است برای فهم و دریافتن شاهنامه، کاویدن و شناختن تاریخ کافی نیست. چون این کتاب بیش از تاریخ، اثری شاعرانه است و کار شعر گردآوری دانش گذشتگان نیست، گذشتن از بینش و دانش، اعتلای خودآگاه و ناخودآگاه اهل زمانه و آفرینش دید و دریافتی دیگرتر است.

در بخشی از کتاب «ارمغان مور» شاهرخ مسکوب که توسط نشر نی منتشر شده، می‌خوانیم:

«به نوشیروان گفتند در هندوستان کوهی است و بر آن کوه گیاهی که مرده را زنده می‌کند. معلوم شد که آن کوه «دانش» و آن گیاه «سخن» است؛ گیاه سخن بر کوه دانش! پیش از این – در آفرینش جهان – آوردیم که آفرینش به اندیشه است و اندیشه در سخن (کلام قدسی) پدیدار می‌شود.»

کتاب ارمغان مور اثر شاهرخ مسکوب

۳- شکاریم یک سر همه پیش مرگ / جستارها، گفتارها و نوشتارهاشاهرخ مسکوب

شاهرخ مسکوب بیش از هر چیز خودش را جستارنویس می‌دانست. با این همه گفتار اول این مجموعه تحقیق است و بقیه را کمابیش می‌توان جستار نامید. جستارهای اول و دوم «منشاء عقل در اندیشه ناصرخسرو» و «معنای عقل در اندیشه ناصرخسرو» نتیجه‌ی هشت سال کار و مطالعه در انستیتوی مطالعات اسماعیلی در پاریس است. این نوشته و چند کتاب دیگر از همین نوع که با نام مستعار منتشر شدند نتیجه‌ی پژوهش‌ها و وقت‌گذرانی‌های آن سال‌ها است. جستار سوم «نگاهی ناتمام به شعر متعهد فارسی در دهه سی و چهل» و جستار چهارم «ملاحظاتی درباره خاطرات مبارزان حزب تودن در ایران» با همه‌ی دقت و صداقتی که در نوشتن‌شان به کار رفته تعدادی از دوستان نویسنده را رنجاند. مسکوب یک‌بار در این‌باره گفت: «بازگویی و بازنویسی تجربه‌های دوستان مبارز، گذشته از بازنمودن گوشه‌های تاریخ معاصر، شاید بتواند به ما کمک کند تا واقعیت سیاسی زشتی را که در ان دست‌و‌پا می‌زنیم، بشناسیم و یکی را به جای دیگر نگیریم.»

جستار پنجم «یادداشت‌هایی درباره مینیاتور» شوق و ذوق نویسنده به نگارگری ایرانی را نشان می‌دهد. دانش مسکوب درباره‌ی نقاشان غربی و شاهکارهای هنری‌شان بی‌نظیر بود.

جستار ششم «ذات مکان یا سفر به ناکجاآباد» حالات روحی و باریک‌اندیشی‌های ذهن جست‌و‌جو‌گر نویسنده را نمایان می‌کند.

نوشته‌ی «روزهای پیش از روزها در راه» یادداشت‌هایی ابتدایی است برای طرح کلی دو کتاب داستان که مسکوب سال‌ها در ذهن‌اش پرورانده بود. جلال‌الدین خوارزمشاه – «مرد مردانه بی‌پروا» – مثل بیشتر مردان دریادل سرنوشت دردناک  بسیار غم‌انگیزی داشت.

«شکاریم یک‌سر همه پیش مرگ» یادداشت‌های جسته‌گریخته، آنی، خام‌ و دست‌نخورده‌ی نویسنده است در دفترچه‌ای درباره‌ی شکار و طبیعت و کوه و صحرا همراه دوستان اصفهانی‌اش.

در بخشی از کتاب «شکاریم یک‌سر همه پیش مرگ / جستارها، گفتارها و نوشته‌ها» شاهرخ مسکوب که توسط نشر نی منتشر شده، می‌خوانیم:

«دیگر من از کوره در رفته بودم گفتم این قدر از این رهبران و سیاست مداران هوشمند نگو که از همه شان بیزارم. بدبختی بشر از این است که همیشه اختیارش در دست مشتی مردم ماجراجو و ستمکار و بی احساس بود که هر گهی می خواستند می خوردند فقط مصالح عالیه را هم چاشنی آن می کردند.»

کتاب شکاریم یک سر همه پیش مرگ اثر شاهرخ مسکوب

۴- سوگ سیاوش / در مرگ و رستاخیردر مرگ و رستاخیر

«سوگ سیاوش» که نام‌های دیگری چون سووشون و سیاوشان نیز دارد به آیینی ایرانی گفته می‌شود که سده‌ها در میان ایرانیان رواج داشته است. یافته‌های باستان‌شناسی نشان از قدمت این آیین در اسطوره‌های ایران دارند و در پیوند با اسطوره‌ی باروری بوده است. جالب اینجا است که سیاوشان تنها در ایران اجرا نمی شده است و به کشورهای آسیای مرکزی و غربی نیز نسبت داده می شود. با وجود همبستگی سیاوشان با عزاداری‌های دسته‌جمعی در فکر امروزیان، مورخان بین جشن‌های سال نو و نوروز کشاورزان که با خود مرگ و زایش را به همراه داشته پیوند برقرار کرده‌اند. تاثیر این آیین چنان بوده که پس از اسلام نیز در ایران به گونه‌های مختلف همچنان حفظ و اجرا شده است. در شاهنامه‌ی فردوسی نیز سیاوش شخصیتی افسانه‌ای و فرزند کاووس است که بی‌گناه کشته می‌شود. تاریخ‌نگاران داستان سیاوش را به ایزدان قبل از زرتشت نیز نسبت می‌دهند. کتاب «سوگ سیاوش / در مرگ و رستاخیر» اثر عالمانه‌ی شاهرخ مسکوب که بعد از سال‌ها مطالعه و تحقیق نوشت در سه بخش غروب، شب و طلوع اطلاعات دقیق و جامعی از افسانه‌های ایرانی در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و با تمرکز بر «سوگ سیاوش» به طرح تاریخی و تحلیل عمیق اساطیر ایرانی می‌پردازد.

در بخشی از کتاب «سوگ سیاوش / در مرگ و رستاخیر» شاهرخ مسکوب که توسط نشر خوارزمی منتشر شده، می‌خوانیم:

«باری، زاری بر مردگان از دیرباز مرسوم بود که اوستا آن را منع می کرد و معتقدان به آن همچنان بر عزیزان از دست رفته می گریستند. ایرانیان پس از مسلمانی هم سال ها با سرودها و به آیین خاص برای سیاوش دین و اساطیر پیشین سوگواری می کردند. نه تنها در بخارا که در مرو نیز نشانی از گریستن و سرود خواندن در دست است از جانبی دیگر همیشه سوگواری بر مردگان یکی از رسم های همگانی دیلمیان بود.»

کتاب سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز اثر شاهرخ مسکوب

۵- هویت ایرانی و زبان فارسیهویت ایرانی و زبان فارسی

این اثر از چند جستاری که در باب نقش زبان فارسی در برآمدن هویت ایرانی پس از استقرار اسلام در ایران‌زمین نوشته و در محافل گوناگون خوانده شده تشکیل شده است. نویسنده در پیشگفتار کتاب اشاره می‌کند جستارها دوباره از نوار کاست روی کاغذ آورده شده و در چند مورد معدود که موضوع احتیاج به دقت و موشکافی داشته از سر نوشته شده. شاهرخ مسکوب بی‌آن‌که وارد جزئیات و پیچیدگی‌های ملیت و ملیت‌گرایی شود بر این باور است که ایرانیان در جان‌پناه‌ زبان فارسی توانستند هویت ملی و ایرانیت خودشان را حفظ کنند و با وجود پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیایی متعدد و فرمانروایی اقوام مختلف وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی داشته باشند و در ریشه یگانه و در شاخ و برگ پراکنده باشند. او در فصل‌های بعدی به نقش سه گروه از افراد در اعتلای زبان فارسی و نقش هویت‌بخش آن برای ایرانیان در قرون بعد از استقرار اسلام می‌پردازد: اهل دیوان، اهل دین و اهل عرفان. مسکوب به وقایع تاریخی گوناگونی خیلی گذرا اشاره می‌کند و از آن‌ها برای اثبات گزاره‌هایش استفاده می‌کند.

در بخشی از کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی» شاهرخ مسکوب که توس نشر فرزان روز منتشر شده، می‌خوانیم:

«باری، ایرانی‌ها بعد از تلاش‌های گوناگون، بعد از ۴۰۰ سال با برگشت به گذشته‌ی تاریخ خودشان با تشکیل حکومت‌های ایرانی و تکیه به زبان فارسی در قرن چهارم هجری، ملتی بودند با هویتی جداگانه و مخصوص خودشان؛ ملت تازه‌ای، نه آن قوم فرسوده و بی‌رمق آخرهای ساسانی، بلکه ملت تازه‌ای تولد یافته بود با آگاهی به هویت خود -خودآگاه- با دین و تمدنی تازه. گذشته، پشتوانه یا تکیه‌گاه این هویت بود و زبان، جلوه‌گاهش؛ درخت تازه‌ای بود که در آب و هوای اسلام پرورش یافته بود، اما بر زمین خاطره‌ی قومی خود.»

کتاب هویت ایرانی و زبان فارسی اثر شاهرخ مسکوب انتشارات فرزان روز

۶- در سوگ و عشق یارانشاهرخ مسکوب

این اثر حاوی نوشته‌هایی است از شاهرخ مسکوب در سوگ دوستان از دست رفته‌اش، پرسه‌زنی در اطراف مرگ، یادآوری خاطرات و جوانی‌ها. به غیر از دو متن آخر مجموعه که بیشتر شبیه مرور یا ریویویی بر آثار و عملکرد درگذشتگان است، بقیه نوشته‌ها به سیاق خود مسکوب نزدیک‌تر است: جستارهایی شخصی و رقصان با محوریت یک دوست که با مرگ رفته است.

سایه‌ی مرگ که انگار موضوع همیشگی فکر مسکوب است بر سراسر نوشته‌ها سنگینی می‌کند. اما این مرگ به سرعت از «دوست از دست رفته» فاصله می‌گیرد و با «خود نویسنده» یکی می‌شود. مرگ مثل یک مته، نویسنده را سوراخ می‌کند. او را می‌شکافد و خرده‌ریزهایی از گذشته را به بیرون پرتاب می‌کند.

این خرده‌ریزها از جنس زمان از دست رفته، روزگار سپری شده و در مجموع از مقوله‌ی «عدم» است. مته‌ی مرگ، دیواره‌های ناپیدا را می‌شکافد و می‌ریزد. قصه‌هایی کوچک، شخصیت‌هایی بی‌اهمیت، لحظه‌هایی گمشده و تصویرهایی فرار، صداهایی ناشناس و دیالوگ‌هایی جامانده از روزهای جوانی.

مسکوب در این نوشته‌ها به دام مرگ می‌افتد و در جست‌وجوی زمان از دست رفته، دست و پا می‌زند. شاهد این دست و پا زدن‌ها و بیننده‌ی آن خرده‌ریزها و جزئیاتی که هر لحظه به یکی از آن‌ها می‌آویزد ما هستیم؛خوانندگان.

هرکدام از نوشته‌های این کتاب، به یک نوعی شرح همین جان کندن در آواربرداری از زمان از دست رفته است. اما این تلاش، بیش از همه، در جستار دوم، یعنی آنچه که مسکوب در سوگ هوشنگ مافی نوشته، به بار نشسته است.

در حاشیه‌ی صفحاتی که شاهرخ برای هوشنگ، دوست جانی دوران جوانی‌اش نوشته، تهران قدیم، خیابان‌ها و کوچه‌ها و آدم‌ها – از زن وفرزند گرفته تا بقال و چقال و پاانداز – ناگهان جان می‌گیرند و راه می‌روند و با هم حرف می‌زنند اما زیر سایه‌ی مرگ. دلبستن به آدم‌ها، علی‌رغم واقعیت شک‌ناپذیری به نام مرگ- مثل گردبادی در ذهن نویسنده می‌پیچد و انبوهی طرح و ایده و خرده‌ریز را به هوا می‌برد. نوشته‌های مسکوب از این جنس‌اند.

در سوگنامه‌ای که برای سهراب سپهری نوشته شده، ایده‌ی شعر و ادبیات متعهد است که خود را عرضه می‌کند. اینجا وقتی مرگ به جان شاهرخ مسکوب می‌افتد و خراشش می‌دهد، به یاد این حقه‌ی حالا دیگر از رمق افتاده‌ی «ادبیات متعهد» می‌افتد و در فرصتی کوتاه، و نه از موضع راست و چپ، بلکه از موضع شکاری زیر دندان مرگ، دوباره به آن ایده، نگاه می‌کند و حرف‌هایش را می‌گوید.

در بخشی از کتاب «در سوگ و عشق یاران» شاهرخ مسکوب که توسط نشر فرهنگ جاوید منتشر شده، می‌خوانیم:

«دیروز سهراب مرد. آفتاب که غروب کرد او را هم با خود برد. در مرگ دوست چه می توان گفت؟ مرگی که مثل آفتاب بالای سرمان ایستاده و با چشم هایی گرسنه و همیشه بیدار نگاه مان می کند، یکی را هدف می گیرد و بر او می تابد و ذوب می کند و کنارمان خالی می شود، مرگی که مثل زمین زیر پایمان دراز کشیده و یک وقت دهن باز می کند. پیدا بود که مرگ مثل خون در رگ های سهراب می دود. تاخت وتازش را از زیر پوست می شد دید. چه جولانی می داد، و مرد، مثل سایه ای رنگ می باخت و محو می شد.»

کتاب در سوگ و عشق یاران اثر شاهرخ مسکوب انتشارات فرهنگ جاوید

۷- خوشه‌های خشمخوشه‌های خشم

این رمان نماینده و نشانه‌ی ادبیات کلاسیک آمریکا است. این اثر که برای جان اشتاین‌بک جایزه‌ی پولیتزر را به ارمغان آورد، قصه‌ی نسلی از آمریکایی‌ها را روایت می‌کند که رکود اقتصادی زندگی‌شان را زیر و زبر کرد.

در اوایل دهه‌ی ۳۰ میلادی خانواده‌ی جود به اجبار از اوکلاهاما به کالیفرنیا مهاجرت کردند. طوفان محصولات کشاورزی‌شان را نابود کرد و توان بازپرداخت وام بانکی و املاک‌شان‌ را از دست دادند. اسباب و اثاثیه را پشت کامیون ریختند و به سمت غرب و کالیفرنیا راه افتادند.

اشتاین‌بک در «خوشه‌های خشم» قصه‌ی کارگرانی را روایت کرده که بر خلاف ملاکانی که برای جلوگیری از کاهش قیمت، محصولات‌شان را به دریا می‌ریختند، آن‌ها در فقر و گرسنگی غوطه می‌خوردند و برای به دست آوردن چندرغاز به هر کار تن می‌دادند و بذر خشم و کینه در دل می‌پروراندند.

در بخشی از رمان «خوشه‌های خشم» شاهرخ مسکوب که توسط نشر امیرکبیر منتشر شده، می‌خوانیم:

«آدم هرجا باشه عادت می‌کنه و دیگه براش سخته از اونجا بره. نحوه فکر کردن هم بعد از مدتی عادت میشه و دیگه عوض کردنش سخته. من دیگه کشیش نیستم، اما همه‌اش بی‌آنکه خودم بفهمم دعا می‌خونم.»

کتاب خوشه های خشم اثر جان اشاتاین بک نشر امیر کبیر

۸- شاهنامه در دو بازخوانی: یادداشت‌های شاهرخ مسکوب بر شاهنامه فردوسیشاهرخ مسکوب

شاهرخ مسکوب در سال‌های ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۳ در ایران و از ۱۳۵۸ به بعد در فرانسه، به هنگام خواندن شاهنامه و در حاشیه‌ی آن یادداشت‌هایی را از حس و نظر و تأثر آنی‌ خود در مواجهه با متن می‌نویسد. او کار فردوسی را نه بازگویی منظوم خدای‌نامک و اساطیر ازیادرفته‌ی تاریخ و افسانه، بلکه «از سویی یافتن معنای درونی و ناخودآگاه تاریخ انسان و جهان» و «از سوی دیگر بازنمود آن در سخنی که آیینه‌ی درست‌نمای زیبایی‌ است» می‌داند. نوشته‌های مسکوب در میان آثار پدیدآمده درباره‌ی شاهنامه تمایزی آشکار دارد. او سعی می‌کند بر پایه‌ی تجربه‌های فردی و اجتماعی خود تصویری معاصر از فردوسی و تصویری کهن‌الگویی از دردهای کنونی نشان دهد و شناخت گذشته را با امروز، و شناخت امروز را با گـذشـتـه مرتبط کند.

در بخشی از کتاب «شاهنامه در دو بازخوانی: یادداشت‌های شاهرخ مسکوب بر شاهنامه فردوسی» شاهرخ مسکوب که توسط نشر نو منتشر شده، می‌خوانیم:

«داستان رستم و اسفندیار حاوی تعدادی از مهم‌ترین مسائلی است که در برابر انسان دنیای باستانی قرار داشته است، و عیجیب‌تر تین‌که هنوز هم این مسائل تازگی خود را از دست نداده‌اند. تار و پود ماجرا ترکیب گرفته است از یک سلسله برخورد: برخورد آزادی و اسارت، پیری و جوانی، کهنه و نو، تعقل و تعبد، برخورد سرنوشت با اراده انسان، و در پایان برخورد زندگی و مرگ.»

کتاب شاهنامه در دو بازخوانی اثر شاهرخ مسکوب

۹- سوگ مادرسوگ مادر

نوشتن از سوگ، به خصوص سوگ مادر پیشینه‌ی طولانی دارد. یکی از نمونه‌های مشهور نوشتن درباره‌ی از دست دادن مادر و رنج‌ نبودن‌اش‌ کتاب « خاطرات سوگواری» نوشته‌ی رولان بارت متفکر فرانسویی است. شاهرخ مسکوب نیز یادداشت‌هایی درباره‌ی رنج از دست دادن مادر، بیدار شدن یاد و خاطرش و تاثیر این تراژدی بر زندگی نوشته بود که بعد از درگذشت‌اش به همت حسن کامشاد دوست سالیان‌اش در اثری به نام «سوگ مادر» منتشر شد.

در بخشی از کتاب «سوگ مادر» شاهرخ مسکوب که توسط نشر نی منتشر شده، می‌خوانیم:

«من در تن مادرم زندگی می کردم و اکنون او در اندیشه ی من زندگی می کند. من باید بمانم تا او بتواند زندگی کند. تا روزی که نوبت من نیز فرارسد به نیروی تمام و با جان سختی می مانم. امانت او به من سپرده شده است. دیگر بر زمین نیستم، خود زمینم و به یاری آن دانه ای که مرگ در من پنهانش کرده است باید بکوشم تا بارور باشم.»

کتاب سوگ مادر اثر شاهرخ مسکوب

۱۰- گفت‌و‌گو در باغشاهرخ مسکوب

باغ در نقاشی ایرانی نقش و حضوری تعیین کننده دارد و ذهن حساس و کنجکاو را به خود جلب می‌کند، چه برسد به اهل فکر که ذهنی آموزش دیده و فرهیخته دارد. شاهرخ مسکوب متفکر ایرانی نقش باغ در در فرهنگ ایران را بهانه کرده تا بر اساس آن قصه‌ی گفت‌و‌گوی دو ایرانی فرهیخته و نقاش «شاهرخ» و «فرهاد» را روایت کند که در سیاحتی ذهنی از قدیم به جدید، از کهنه به نو، از آرمان به واقعیت گریز می‌زنند. شاهرخ به دیدن تابلوهای فرهاد گه چد سال است در حال کشیدن باغ است می‌رود اما می‌بیند که در تابلوها باغ‌ها با طرح و ساخت معین – باغچه‌بندی، درخت و شاخ و برگ و پرنده، آب‌نما، چپر، پیچک و گل سرخ رونده، بید مجنون و فواره – نیستند. تابلوها به باغی در ذهن پرداخته‌اند با خط بلند افق در بالای تابلو، نزدیک آسمان و آسمانی کوتاه و باریک و دشت باز جلو. بعد از تماشای شاهرخ به فرهاد درباره‌ی شاد نبودن تابلوها می‌گوید اما نقاش می‌گوید موقع کار به رنگ فکر نمی‌کند، خودش می‌آید.

در بخشی از رمان «گفت‌و‌گو در باغ» شاهرخ مسکوب که توسط نشر فرهنگ جاوید منتشر شده، می‌خوانیم:

«هیچ اتفاق نیفتاده که در حسرت باغ گذشته ات به کلی زمینگیر شوی؟ وقتی زمانت در این جا می گذرد ولی عمرت در جای دیگر، از فکر آنجا وحشت کنی، بترسی که تعادلت را از دست بدهی و چنان بیفتی که برنخیزی؟»

کتاب گفت و گو در باغ اثر شاهرخ مسکوب انتشارات فرهنگ جاوید

 



منبع:دیجی کالا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *