مؤلفان پژوهش ۲۰۱۵ در مقالهشان به این مسئله اشاره کردند. تمام بزرگسالان سالخورده که برای این پژوهش استخدام شده بودند دچار اختلال شناختی چشمگیری نبودند، اما زوال شناختی میتواند یکی از حقیقتهای ناخوشایند افزایش سن برای بسیاری از افراد باشد. مغز هم مانند هر سیستمی در بدن در برابر گذران عمر مقاوم نیست. اختلال شناختی صرفنظر از اینکه ملایم باشد یا مانند زوال عقل به مشکلی جدی تبدیل شود، میتواند بر حالت روحی و احساسات تأثیر بگذارد.
به طور مشابه، پژوهشگرها از هوش مصنوعی و پاسخهای پرسشنامهی افراد برای ارائهی مقیاسی برای سن ذهنی استفاده کردند. بر اساس یافتههای این پژوهش، سلامت جسمی مثل توانایی انجام فعالیتهای شدید، تأثیر زیادی بر امتیاز افراد دارد.
دومین عامل مهم، زندگی جنسی شرکتکنندگان در بازهای ده ساله بود. این معیار اهمیت روابط میانفردی و همچنین سلامت فیزیکی را نشان میدهد. تنهایی برای افراد مسنتر مشکلی جدی به شمار میرود. همبستگی شناختهشدهای بین انزوای اجتماعی و سلامت شناختی ضعیف وجود دارد و بر اساس تخمینها ۱٫۴ میلیون نفر از بزرگسالهای مسن در بریتانیا اغلب اوقات تنها هستند.
سن بیولوژیکی است یا روانشناختی
به نظر میرسد بهترین پاسخ برای این پرسش این باشد: هر دو. نه تنها بیولوژی و روان ما با سن تغییر میکنند بلکه هر کدام میتوانند بر تجربهی ما از افزایش سن تأثیر بگذارند و دارای همبستگی با یکدیگر باشند. بهطورکلی، افزایش سن مسئلهای پیچیده است.
با توجه به اینکه پژوهشها تأکید زیادی بر سن ذهنی دارند، بعید است پزشکها خیلی زود دست از توجه به سن تاریخی بردارند. سن تاریخی هنوز هم یکی از بهترین شاخصهای مرتبط با مشکلات سلامتی است و بهعنوان مبنایی برای تشخیص بیماریها به کار میرود.
بااینحال نشانههایی وجود دارند که خبر از تغییر میدهند. برای مثال، پژوهشگرها نشان دادند تصمیمگیری دربارهی پیوند قلب باید بر اساس سلامت اعضا انجام شود تا سن اهداکننده. این پیشرفتها میتوانند از هدر رفتن اعضای سالم جلوگیری کنند.
افزایش سن بیولوژیکی اجتنابناپذیر است، اما این کل ماجرا نیست. پژوهشهای روانشناسی نشان میدهند مداخله برای کمک به سلامت روان بهتر به افراد کمک میکند، بخشی از کنترل را به دست بگیرند و احتمالا یک یا دو سال به عمرشان اضافه کنند.